نذری ناصرالدینشاه که محرم هر سال و با حضور درباریها و رجال مملکتی در کاخ شهرستانک پخته میشد با ماجراهای عجیب و نامتعارفی همراه بوده است.
به گزارش همشهری آنلاین، پخت آش ییلاقی زمان و مکان مشخصی داشت. هر سال در فصل گرما، درباریها در رکاب ناصرالدینشاه به کاخ شهرستانک و بعدها به سرخهحصار میرفتند تا بساط پخت آش نذری را برپا کنند. آشپزها آش را روی ۳۰ اجاق بزرگ میپختند و در پخت آن علاوه بر سبزی و حبوبات از مواد مغذی مختلفی مثل مغز بادام، مغز پسته، آلوبخارا، قیسی و برگه زردآلو استفاده میکردند تا حسابی قوام پیدا کند.
وقتی پخت آش به پایان میرسید سرآشپز دربار که مسئول توزیع آش نذری بود وارد میدان میشد و همه حاشیههای نذر ناصرالدینشاه از همین نقطه شروع میشد. نقل است که به دستور سرآشپز یک کاسه به در خانه رجال مملکتی فرستاده میشد، اما این کار هم قواعد خاص خودش را داشت. یکی از قوانین نانوشته نذر ناصرالدینشاه این بود که افراد، موقع برگرداندن کاسه آش باید آن را پر از سکه طلا میکردند و به دربار میفرستادند.
طبق دستور سرآشپز و درباریهای بانفوذ، برای رجالی که مورد اعتماد دربار و از حلقه نزدیکان ناصرالدینشاه بودند یک کاسه آش بزرگ با روغن فراوان فرستاده میشد و آنها باید کاسههای بزرگ را با تعداد بیشتری سکه پر میکردند و بهای گزافی بابت توجه ویژه شاه میپرداختند.
ریشه یکی از عامیانهترین ضربالمثلهای تهران را باید در همین ماجرا جستوجو کرد. اگر سرآشپز یا درباریهایی که در توزیع آش نذری ناصرالدینشاه نقش داشتند با یکی از رجال مملکتی اختلاف پیدا میکردند با گفتن جمله «آشی برایت بپزم که یک وجب روغن روی آن باشد» طرف دعوایشان را تهدید میکردند. چنان که با گذشت بیش از ۱۷۰ سال هنوز برخی تهرانیها در منازعات گاه و بیگاهشان به این ضربالمثل متوسل میشوند و اینگونه بود که داستان آش نذری شاه قاجار به ضربالمثل ختم شد.
شاید به همین دلیل در برخی از منابع مکتوب تاریخی از آش ییلاقی ناصرالدینشاه به جای آش نذری ناصرالدینشاه استفاده میکنند. برخی مورخان معتقدند ناصرالدینشاه و شماری از درباریها در این ماجرا به قداست نذری بهعنوان مراسم آیینی و سنتی تهرانیها خدشه وارد کردند و ماهیت آن را زیر سؤال بردند.