از رهبری جلو نزنید

اعزام نیروی خارجی از سوی جمهوری اسلامی به غزه، حتی اگر شدنی بود، اقدامی برخلاف سیاست اعلام شدۀ جمهوری اسلامی در قبال جنگ غزه است. این سیاست هم از سوی رهبری نظام اعلام شده است. بنابراین بهتر بود آقای کاظمی قمی در گفت‌وگو با شبکۀ افق، تسلیم فضای گفت‌وگو نمی‌شد و موضعش را دست کم با موضع رهبری نظام هماهنگ می‌کرد.عصر ایران؛ جمشید گیل – در خبرها آمده بود که حسن کاظمی قمی، نمایندۀ ابراهیم رئیسی در امور افغانستان، گفته است: «اگرچه افغانستان دورتر از غزه قرار دارد اما اگر لازم باشد بیش از یک لشکر استشهادی از این کشور به حمایت از غزه خواهد رفت.»
این گزارۀ «اگر لازم باشد» در جملۀ جناب کاظمی قمی، از عجایب است؛ چراکه تا به حال بیش از 28 هزار نفر در غزه کشته شده‌اند. بنابراین باید از جناب کاظمی پرسید دقیقا چند نفر باید در غزه کشته شوند تا شما به این نتیجه برسید که “لازم” است یک لشکر از افغانستان به غزه برود؟
وانگهی، سؤال اساسی این است که آقای کاظمی قمی چطور می‌خواهد این لشکر افغان را به غزه بفرستد؟ غزه که از چهار طرف محاصره است و پیش از این هم مقامات جمهوری اسلامی گفته‌اند ما اگر هم بخواهیم، نمی‌توانیم برای مبارزان غزه نیرو و سلاح و تجهیزات ارسال کنیم.
اما فرض کنیم راهی مخفی به غزه وجود دارد که آقای کاظمی از آن باخبر است و مردم عادی و تحلیل‌گران سیاسی از آن بی‌خبرند. وقتی مقامات بلندپایه نظام حساب جمهوری اسلامی را از وقایع غزه جدا کرده‌اند تا آتش جنگ دامن ایران را هم نگیرد، این حرف آقای کاظمی قمی آیا سخنی برخلاف سیاست رسمی نظام در قبال جنگ غزه نیست؟
مهم‌تر از همه اینکه، ارسال نیرو از سوی جمهوری اسلامی به غزه، تصمیمی است در حوزۀ اختیارات رهبری با مشورت یا تصمیم و مصوبۀ شورای عالی امنیت ملی. بنابراین معلوم نیست این تک‌روی و تندروی نمایندۀ رئیس جمهوری در امور افغانستان، چه توجیهی دارد.
احتمالا ایشان خواسته‌اند بر وفق سنت رجزخوانی عمل کنند و ژست مبارزاتی بگیرند ولی نکته این است که تهدید وقتی مکرر شود و به عرصۀ عمل نرسد، تهی و توخالی می‌شود و کارکرد رعب‌آورش از دست می‌رود.
در سریال هوم‌لند، که موضوعش درگیری‌های سازمان سیا با جهادگرایان اسلامی بود، کری متیسون (جاسوس کارکشتۀ سیا و نقش اصلی سریال) به همکارانش که می‌خواستند کسی را تهدید کنند، گفت اگر تهدید ما رفتارش را عوض نکرد، بعدش چه می‌کنیم؟ آن‌ها گفتند: کاری نمی‌توانیم بکنیم. کری متیسون هم به درستی گفت: وقتی کسی را تهدید می‌کنیم، باید آماده باشیم که اگر مطابق خواستۀ ما عمل نکرد، تهدیدمان را عملی کنیم.
به هر حال رجزخوانی و تهدید هم، مثل سایر امور این عالم، حدی دارد. از حد که بگذرد و به عمل منتهی نشود، خاصیتش از دست می‌رود.
اما نکتۀ دیگری هم دربارۀ سخنان جناب کاظمی قابل طرح است و آن اینکه، وقتی دولت ایران نمی‌خواهد نیروهای نظامی یا شبه نظامی خودش را به غزه بفرستد، چرا باید نیروهای شبه نظامی افغانی را راهی آنجا کند؟ مگر خون ما ایرانی‌ها رنگین‌تر از خون افغانی‌هاست؟
اگر هم گفته شود ارسال نیروهای ایرانی به غزه، موجب آغاز جنگ بین ایران و اسرائیل خواهد شد، باز سؤال فوق به قوت خود باقی است چراکه در جنگ آدم‌ها کشته می‌شوند. از منظری انسانی، نهایتا فرقی ندارد که ما با یک تصمیم نادرست، لشکری از افغانستان را در معرض کشته شدن قرار دهیم یا نیروهای نظامی و مردم عادی خودمان را. همگی انسان هستند و حفظ جانشان واجب.
اما فرض کنیم که نظام سیاسی ایران قرار است در صورت لزوم لشکری از افغانستان راهی غزه کند. چه دلیلی دارد دربارۀ چنین اقدام محتملی پیشاپیش اطلاع‌رسانی شود؟ این آگاهی‌بخشی اولا نقض غرض است، ثانیا توپ مسئولیت را در زمین جمهوری اسلامی می‌اندازد؛ یعنی برخلاف سیاست رسمی نظام در قبال جنگ غزه است. در واقع سخن آقای کاظمی به قدری عجیب است که تا شب می‌توان سؤال‌های انتقادی از این بزرگوار پرسید!
دربارۀ سیاست خارجی کشور علی‌القاعده باید رهبر و رئیس جمهور و وزیر خارجه اظهار نظر کنند و در بعضی مواقع، بلندپایه‌ترین مقامات نظامی کشور (البته هماهنگ با دولت و رهبری). ولی در ایران ظاهرا هر صاحب‌مقام ریز و درشتی به خود اجازه می‌دهد سخنانی در حوزۀ سیاست خارجی بگوید تا انقلابی‌گری خودش را ثابت کند ولو که سخنانش خلاف سیاست رسمی نظام و به زیان کشور باشد.
اعزام نیروی خارجی از سوی جمهوری اسلامی به غزه، حتی اگر شدنی بود، اقدامی برخلاف سیاست اعلام شدۀ جمهوری اسلامی در قبال جنگ غزه است. این سیاست هم از سوی رهبری نظام اعلام شده است. بنابراین بهتر بود آقای کاظمی قمی در گفت‌وگو با شبکۀ افق، تسلیم فضای گفت‌وگو نمی‌شد و موضعش را دست کم با موضع رهبری نظام هماهنگ می‌کرد.

همچنین ببینید

کشف شکارچی بزرگی که ۴۰ میلیون سال قبل از دایناسور‌ ها می‌زیست

«گایاسیا جنیا» ۳۰۰ میلیون سال پیش با آرواره‌های کاملا باز در آب‌های باتلاقی کمین می‌کرد و آرواره‌های بزرگ خود را بر روی طعمه‌های بی‌خبر از همه جا می‌بست. این جانور که بسیار بزرگتر از انسان بود، در نزدیکی باتلاق‌ها و دریاچه‌ها زندگی می‌کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *