تهران- ایرنا- کودکان به جهت ناتوانی در تجزیه و تحلیل بسیاری از مسائل به لشکری بیسلاح میمانند در برابر انواع پیامهای رسانهای که صرفا جذابیتهای کودکانه را در تولیداتشان دنبال میکنند.در عصر حاضر نظامهای آموزشی تحولات عمیقی را تجربه میکنند از جمله به واسطه ظهور فضای مجازی امکان یادگیری همیشه و همه جایی فراهم شده است.
با آموزش تفکر خلاقانه، دانشآموزان قادر میشوند تا پیامهای رسانهای خود را به عنوان جایگزینی ماهرانه برای محتویات رسانهای ایجاد کنند و به اشتراک بگذارند. همچنین فرآیندهای انتخاب محتوا، روشها و فنون ساختوساز و نیز تکنیکها و فنآوریهای انجام این کار را میآموزند و آنها را برای رسانههای مختلف به کار گیرند
یکی از علل اصلی این تغییر و تحولات پدیده فراگیر رسانهها است. رسانهها نیز با درک این موقعیت آن چنان با شیوههای تبلیغی و اقناعی در جهت همراهسازی مخاطبان با اهدافشان میکوشند که بسیاری از آنان را با خود همفکر و هم رأی میسازند.
در این شرایط کودکان به عنوان یک گروه فعال در لبه خطر سوءمصرف تولیدات رسانهای قرار دارند؛ شرایطی که کودکان قادر به درک این نیستند که رسانههای جدید در حال تلاش برای تغییر روحیاتشان هستند و در مقابل وضعیتی را ایجاد میکنند تا کودکانی که با رسانههای جدید آشنا نیستند، مورد تمسخر و طرد همسالان خود قرار میگیرند؛ در این شرایط مصرف رسانههای جدید، ممکن است باعث انحراف درک و قضاوتهای کودکان شود.
مقاله علمی «چیستی، چرایی و چگونگی آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی» [۱] کوششی برای توانمندسازی کودکان در برابر رسانههای متکثر است. در ادامه گزیدهای از این پژوهش را میخوانیم؛
عناصر سهگانه آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی
مؤلفههای اصلی سواد رسانهای در دوره ابتدایی انواع تفکر مراقبتی، انتقادی و خلاقانه هستند.
تفکر مراقبتی: این مؤلفه نوعی مهارت فکری فعال همراه با درجاتی از دغدغه برای بسط و گسترش خیر همگانی است؛ تفکری از جنس التفات و توأم با تعهد و احساس مسئولیت که سبب پیوند میان سایر عناصر فکری میشود.
این مهارت فکری به مثابه سایهای بر مهارتهای مربوط به سواد رسانهای است که از یک سو به معنای تفکر مشتاقانه نسبت به پیامهایی است که دانش آموز با آنها مواجه میشود؛ به این معنا که فرد با شوق و علاقه و از روی دغدغهای درونی به آن موضوع فکر میکند و متعهدانه حاضر است تمام قوای فکری خود را برای جستجوی راه حل آن مسأله ذهنی به کار بندد. از سوی دیگر به معنای، دغدغه نسبت به شیوه تفکر خویش است؛ به این معنا که دانش آموز علاوه بر اینکه به رسانهای که ذهن وی را به خود مشغول ساخته میاندیشد، به نحوه و روش تفکر خود نیز میاندیشد.
ب) تفکر انتقادی: این مؤلفه در واقع بر تفکر منطقی و مستدل تعبیر می شود و در تصمیمگیری، قبول باورها یا اجرای پیامهای رسانهها دخالت دارد و شامل اعمالی است مانند فرضیهسازی، نگریستن متفاوت به مسائل و مشکلات، طرح راه حلهای احتمالی و نقشههای مختلف برای بررسی پیامهای رسانهای. این نوع تفکر به دانش آموزان کمک میکند تا پیامهای رسانهای درست را از غلط، واقعی را از غیرواقعی معتبر را از نامعتبر و آرای عمیق را از سطحی تشخیص و تمیز دهند.
ج) تفکر خلاقانه: این مؤلفه بر چگونگی بیان کردن آنچه شایسته بیان است، چگونگی ساختن آنچه شایسته ساختن است و چگونگی انجام آنچه شایسته انجام است تأکید دارد. در واقع تفکر خلاق عبارت است از استعداد و قابلیت انسان در تولید اثرهای ابتکاری نوآورانه و سودبخش.
از طریق این مؤلفه دانشآموزان قادر میشوند تا پیامهای رسانهای خود را به عنوان جایگزینی ماهرانه برای محتویات رسانهای ایجاد کنند و به اشتراک بگذارند. همچنین فرآیندهای انتخاب محتوا، روشها و فنون ساختوساز و نیز تکنیکها و فنآوریهای انجام این کار را میآموزند و آنها را برای رسانههای مختلف به کار گیرند.
دانش آموزان دوره ابتدایی به واسطه وجود تلویزیون، اینترنت و سایر رسانهها تحت تأثیر مسائلی قرار میگیرند که مختص بزرگسالان است؛ از این روی میتوان گفت رسانهها در جامعهپذیر کردن آنها نقش به سزایی دارند و جهان واقعی و روزمره با جهان رسانهای برای آنان فرقی نمیکند
آموزش سواد رسانهای صرفا کشف یا دریافت منفعلانه عقاید و اندیشهها نیز نیست بلکه به ناحیهای از رشد مربوط میشود که فاصله بین سطح رشد واقعی را که از طریق حل مسأله به تنهایی انجام میشود مد نظر دارد و نیز سطح رشد بالقوه که از طریق حل مسأله با راهنمایی بزرگترها یا همکاری و همفکری همسالان انجام میشود. از این روی میتوان گفت آموزش سواد رسانهای بر آن نوع از آموزش تأکید دارد که طی آن دانشآموزان نقش فعال یافته و با بهرهگیری از انواع تفکر مراقبتی انتقادی و خلاقانه معنا را از نو ساخته و شکل میدهند.
چرا آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی ضرورت دارد؟
کودکان بسیاری از آداب و رسومی را که در رسانهها میبینند تقلید میکنند و حتی طرز فکر و اعتقادات آنها میتواند تحت تأثیر رسانهها شکل پیدا کند؛ به عبارت دیگر بازنمایی الگوهای سبک زندگی در این برنامهها بر مفهومسازی کودکان از واقعیت تأثیر میگذارد و تصویر ذهنیشان را از آنچه شایسته یک زندگی مطلوب است شکل میدهد.
دانش آموزان دوره ابتدایی به واسطه وجود تلویزیون، اینترنت و سایر رسانهها تحت تأثیر مسائلی قرار میگیرند که مختص بزرگسالان است؛ از این روی میتوان گفت رسانهها در جامعهپذیر کردن آنها نقش به سزایی دارند و جهان واقعی و روزمره با جهان رسانهای برای آنان فرقی نمیکند.
ذهن کودکان در این سن کاملاً بر اساس قراردادهای اجتماعی شکل نگرفته است و اگر فرصت آموزش سالهای کودکی را به این بهانه که هنوز برای آغاز آن زود است از دست بدهیم، عادات دانشآموزان در سنین بالاتر تثبیت یافته و اصلاح آن امری دشوار خواهد بود.
دانش و تجربه کم دانشآموزان دوره ابتدایی، مخاطب خاص رسانهای بودن این گروه سنی و در نتیجه نیاز بیشتر آنها به آموزش و یادگیری از یک طرف و مقرون به صرفه بودن آموزش برای آنها از نظر تأثیرگذاری به واسطه وجود شرایط تجزیه و تحلیل مسائل، تفکر نقادانه و اندیشه مستقل در کودکان و طول مدت بازده سرمایهگذاری آموزشی از طرف دیگر دلایلی است که آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی را نسبت به سایر گروههای سنی مهمتر و ضروریتر مینماید.
برنامه درسی آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی چه ویژگیهایی دارد؟
در حوزه آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی، باید این معنا را دنبال کنیم که به دانشآموزان یاری دهیم تا در جستوجوی حقیقت باشند و این ممکن نمیشود مگر زمانی که کودک اندیشیدن به معنای عام و اندیشیدن برای خود به معنای خاص را بیاموزد. با توجه به این هدف فرآیند فلسفیای مشابه پرسشهای سقراطی مطرح میشود که افراد را تشویق میکند پرسشهای مدنظر خود را طرح کنند و در فضایی پرسشگرانه توانایی خود را درباره موضوع به چالش کشیده شده عمیقتر کنند؛ چرا که سواد رسانهای خواستار تنوع و ناهمگونی است؛ بنابراین در این برنامه به جای تطابق با یک الگوی خطی و از پیش تعیین شده بر کندوکاو و اشتراکگذاری تجربیات در فرآیند ساخت دانش تأکید میشود.
سواد رسانهای خواستار تنوع و ناهمگونی است؛ بنابراین در برنامههای آموزش آن به جای تطابق با یک الگوی خطی و از پیشتعیینشده، بر کندوکاو و اشتراکگذاری تجربیات در فرآیند ساخت دانش تأکید میشود
نکته دیگر، توجه به این مهم است که محتوای مشخصی را نمیتوان برای آموزش سواد رسانهای به کودکان معرفی کرد؛ بلکه معلمان باید با توجه به موقعیت اجتماعی کودکان و شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه و بافتی که کودکان از آن برآمدهاند محتوا را انتخاب کنند. البته در این زمینه ضروری به نظر میرسد که علاوه بر تلاش برای دستیابی به توانمندی نقد و تحلیل تولیدات رسانهای داخلی با توجه به ابعاد شناختی، عاطفی اخلاقی و زیبایی شناختی بخشی از برنامههای سواد رسانهای بر شناخت و ارزیابی اهداف و محتوای رسانهای فرامرزی همچون شبکههای تلویزیونی ماهوارهای، اینترنت، تلگرام و… اختصاص یابد.
ابزارهایی که در آموزش سواد رسانهای به منظور تقویت انواع تفکر به کار گرفته میشود، عبارت است از هر چیزی که قابلیت طرح شدن در یک حلقه کندوکاو کلاسی را داشته باشد؛ هر چیزی که در ذات خود چالشبرانگیز و نقطهای برای انگیزش مشترک باشد. از این نظر برای شروع یک بحث در زمینه سواد رسانهای و تحریک تفکر کودکان از یک قطعه شعر، مطلب یک روزنامه، یک فیلم و حتی رویدادهای معمول روزانه هم میتوان کمک گرفت.
نتیجه
آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی، باید بر مبنای تعقل و پژوهشگری صورت گیرد و لازمه آن قرار گرفتن کودک در فضای اجتماع پژوهشی مبتنی بر گفتوگو است که در آن صورت محتوای چالشانگیز با قابلیت پژوهش و متناسب با تجربه زیسته کودکان و ارزیابی خودآگاهانه از عناصر برنامه دوستی این حوزه خواهد بود.
پینوشت
1- سعید انصاری و همکاران، «چیستی، چرایی و چگونگی آموزش سواد رسانهای در دوره ابتدایی»، فنآوری اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی، سال یازدهم، شماره چهارم، سال ۱۴۰۰