در جادهها و گذرگاههای مرزی که مهاجران را به اروپا میرسانند، گاه منظرهای تلخ از تلاش نافرجامِ برخی پناهجویانِ گریخته از خانه و کاشانه به خاطر شرایط سخت زندگی ناشی از درگیریهای داخلی، قحطی یا بلایای طبیعی به چشم میخورد؛ قربانیانی که در گورهایی بینام و نشان در امتداد مرزها به خواب ابدی رفتهاند.روی برخی از این قبرهای ناشناس به فراخور شرایط منطقه با سنگ و چوب و علف پوشیده شده است. در یونان برخی از قبرها در گورستان مرزیِ «سیدیرو» با سنگهای سفید و بُرنده پوشانده شده که در لابهلای آنها علفهای هرز روئیده، در «لامپدوسا»ی ایتالیا روی برخی گورها، صلیبهای چوبی بدون نوشته قرار داده شده، در شمال فرانسه تختههای چوبی عاری از مشخصات و با علامت «Monsieur X» که نشانه نامعلوم بودن فرد متوفی است، نصب شده و در مناطق مرزی لهستان و کرواسی پلاکهایی با نشان «NN» که اغلب برای گورهای ناشناس به کار میرود، استفاده شده است.
در جزیره اسپانیایی «گرن کاناریا» هم روی یکی از قبرها نوشته شده «قایق مهاجر شماره ۴. ۲۵/۰۹/۲۰۲۲» که اشاره به تاریخ فوت فرد مزبور دارد.
به گزارش ایسنا، گاردین در گزارش تازه خود از افشای واقعیتی تلخ از کشف شمار قابل توجهی از گورهای ناشناس در جادههای مرزی منتهی به کشورهای اتحادیه اروپا خبر میدهد؛ گورهایی که متعلق به پناهجویان و مهاجران جلای وطن کرده در رویایی واهی برای رسیدن به بهشتی خیالی است.
گاردین مینویسد: پناهندگان و مهاجران در قبرهای گمنام و بینشان در سراسر اتحادیه اروپا دفن میشوند و آمار این مرگومیرها جز در موقعیتهای جنگی، بیسابقه است.
این روزنامه در گزارش خود تاکید کرده که میتواند فاش کند دستکم ۱۰۱۵ مرد، زن و کودکی که در دهه گذشته در مرزهای اروپا جان باختهاند، قبل از آنکه تشخیص هویت شوند، به خاک سپرده شدهاند.
در حالیکه بسیاری از کشورهای اروپایی، متهم به نقض تعهدات حقوق بشری خود در قبال مهاجران و پناهجویان هستند، پیامد این غفلتها یا حتی قصورهای آگاهانه و عمدی، انباشته شدن شمار قابل توجهی از اجساد قربانیان در سردخانههای سراسر این قاره است.
پارلمان اروپا در سال ۲۰۲۱ میلادی قطعنامهای را تصویب کرد که بر اساس آن، خواستار شناسایی و تعیین هویت افرادی شد که در مسیرهای مهاجرت به این قاره جان خود را از دست میدهند و بر ضرورت راهاندازی یک پایگاه دادههای هماهنگشده با هدف جمعآوری اطلاعات کامل و دقیق درباره اجساد قربانیان تاکید کرد.
اما در سراسر کشورهای اروپایی این موضوع همچنان به صورت یک خلأ قانونی باقی مانده و فاقد هر گونه دادهی متمرکز یا فرآیند یکپارچهای است که بتواند به عملکرد نهادها و سازمانهای مربوطه رسیدگی کند.
گاردین به همراه کنسرسیومی از خبرنگاران و با همکاری دانشمندان پزشکی قانونی در کمیته بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) و سایر محققان، سازمانهای غیردولتی و آسیبشناسان برای نخستین بار اطلاعات خود از تعداد مهاجران و پناهندگانی را که در طول دهه گذشته در مرزهای اتحادیه اروپا جان باخته و هنوز هویت آنها ناشناخته باقی مانده، گردهم آورده و آمار کلی آن را به دست آوردهاند. این آمار نشان میدهد که دستکم ۲۱۶۲ جسد هنوز ناشناس و بدون هویت هستند.
برخی از این اجساد در سردخانهها، سالنهای تشییع جنازه و حتی کانتینرهای حمل و نقل در سراسر قاره انباشته میشوند. این تیم کارشناسی با بازدید از ۲۴ گورستان و همکاری با محققان، بیش از ۱۰۰۰ گور بینام و نشان را پیدا کردند.
با این وجود آمار گردآوری شده تنها نوک قله این کوه عظیم یخی را نشان میدهد چرا که بنابر ارزیابی موسسات حمایتی پناهجویان در این مدت بیش از ۲۹ هزار نفر در مسیرهای مهاجرت به اروپا جان خود را از دست دادند که اکثریت آنها مفقود هستند.
«دونیا میاتوویچ»، کمیسر حقوق بشر اروپا که اذعان کرده است کشورهای اتحادیه اروپا در اجرای تعهدات خود بر اساس قوانین بین المللی حقوق بشر رو به شکست هستند، میگوید: این مشکل بزرگ به رغم آنکه با جان انسانها مرتبط است اما به طور کامل از سوی سازمانها و مسئولان ذیربط در کشورهای این اتحادیه نادیده گرفته شده است.
کمیسر حقوق بشر اروپا میگوید: ابزار لازم برای رسیدگی به این بحران انسانی موجود است و ما آژانسها و کارشناسان پزشکی قانونی را در اختیار داریم که میتوانند این وظایف را برعهده بگیرد با این حال لازم است که این تیمها از سوی دولتها به کار گرفته شده و تعیین مسئولیت شوند.
وی خاطر نشان کرد که ظهور گروههای سیاسی با گرایشهای خاص و فقدان اراده سیاسی احتمالا مانع از راهاندازی و توسعه یک سیستم مناسب برای رسیدگی به «تراژدی مهاجران گمشده» خواهد شد.
در عوض، این اقدامات در بخشهای کوچکتر و در سطوح محلی صورت میگیرد. به عنوان مثال، آسیب شناسان نمونههای DNA و اشیای شخصی اندکی را که گاه از بقایای اجساد به دست میآورند، جمعآوری میکنند و این سرنخها از زندگیهای از دست رفته اغلب ناچیز است.
به علاوه فقدان هماهنگی باعث میشود که خانوادههای گیج و سردرگم برای گذر از بوروکراسی محلی و غالبا خارجی در جستجوی بستگان گمشده خود به تلاشی طاقتفرسا تن بدهند.
حمایت از اشخاص و خانوادههایی که به دنبال یافتن نشانی از وابستگان و عزیزانشان هستند معمولا به عهده سازمانهای کمکرسانی مانند صلیب سرخ است که از سال ۲۰۱۳ میلادی تاکنون ۱۶ هزار و ۵۰۰ درخواست را ثبت کرده تا اطلاعاتی به دست آورد که بتواند بین خانوادههایی که به دنبال اقوام ناپدید شده خود در مسیر مهاجرت به اروپا هستند و مشخصات موجود از مفقودیها، ارتباطی پیدا کنند.
بیشترین تعداد درخواستها از سوی افغانها، عراقیها، سومالیاییها، گینهایها و مردمانی از جمهوری دموکراتیک کنگو، اریتره و سوریه بوده و تنها ۲۸۵ مورد اطلاعات به دست آمده با مشخصات ناپدیدشدگان مطابقت داشته است.
و اکنون حتی بخشی از این حمایتها هم در شرف از بین رفتن است. از آنجایی که دولتها بودجه کمکهای خود را کاهش میدهند، کمیته بین المللی صلیب سرخ نیز مجبور به تمرکز مجدد روی منابع کاهشیافته خود است. با وجودی که آژانسهای صلیب سرخ ملی به برنامه پیوندهای خانوادگی ادامه خواهند داد اما بسیاری از برنامهها و فعالیتها برای آموزش نیروی پلیس و مقامات محلی در کمیته بینالمللی صلیب سرخ رو به کاهش یا حذف شدن است.
یک ست کوچک قیچی و شانه که با زنجیر به هم وصل شده بود، گردنبند مخصوص «اوسامه طیب»، جوان ۲۴ ساله الجزایری بود؛ آویز کوچکی که نشان دهنده شغل او به عنوان آرایشگر بود. برای عبدالله، پسرعموی اوسامه که مدتها به دنبال خبر یا نشانی از او بود، یافتن این گردنبند امیدوارش میکرد و احتمال پیدا شدنش را بیشتر.
طیب، سال گذشته در روز کریسمس درست قبل از ساعت ۸ شب از شمال غرب الجزایر – کشوری در شمال آفریقا – به راه افتاد. همراه او، ۲۲ نفر از همسایههایشان هم بودند که همه با هم، پول قایقی را جور کرده بودند به امید اینکه آنها را به اسپانیا برساند.
از آن زمان خانواده طیب تا مدتها به دنبال او میگشتند. عبدالله که در فرانسه زندگی میکند، وقتی وظیفه مهم گشتن به دنبال پسرعمویش را برعهده گرفت میترسید که پیدا کردن او، مسابقه با زمان باشد و هرچه بیشتر این جستوجو طول بکشد، یافتن طیب غیرمحتملتر شود.
پلیس اسپانیا در سال ۲۰۰۷ یک پایگاهدادهها را معرفی کرد که در آن، دادهها و نمونههای ژنتیکی به دست آمده از بقایای اجساد ناشناس ثبت میشود. اما مشکل اینجاست که وقتی نوبت به خانوادههایی می رسد که در جست و جوی اقوام گمشده خود هستند و هیچ اطلاعات مشخصی برای استفاده از این پایگاهدادهها ندارند، عملا این سیستم دیگر کارآیی ندارد.
اما خانواده طیب بلافاصله پس از ناپدید شدن او، نمونه DNA تهیه کرده بودند. آنها که تا فوریه همان سال هیچ خبری از پسرشان به دست نیاورده بودند برای دومین بار به امید پیدا کردن او به جنوب اسپانیا سفر کردند. این بار در سردخانهای در شهر «آلمریا»، یک پزشک قانونی به عکس طیب واکنش نشان داده و گفته بود که چهره او برایش آشنا به نظر میرسد.
این پزشک یک گردنبند خاص (اشاره به گردنبند مخصوص طیب دارد که در بالا عنوان شد) را به یاد آورد اما گفت مرد جوانی که به نظرش همان فرد توی عکس است در یک تصادف با جت اسکی مرده است.
عبدالله میگوید: لحظه شنیدن این خبر واقعا دردناک بود چون ما میدانستیم که طیب، یک جلیقه نجات جت اسکی به تن داشت.
عبدالله با بغضی در گلو گفت: در آن لحظه با علم به اینکه به احتمال زیاد دیگر جسد طیب را پیدا کرده بودم، نتوانستم بدون همراهی افسر پلیس برای مشاهده و تایید جنازه به سردخانه بروم.
او به یاد عبارت سرد و تکاندهندهای افتاد که یک افسر پلیس با بیملاحظگی در یکی از کلانتریهای متعددی که به آنها مراجعه کرده بود، به او گفته بود.
او میگوید: یکی از ماموران پلیس با لحن خشکی به ما گفت که «اگر نمیخواهند ناپدید شوند، نباید با قایق به اسپانیا بیایند.»
یک آسیبشناس اسپانیایی، راهی که عبدالله برای یافتن پسرعمویش طی کرده بسیار دشوار توصیف میکند.
او میگوید: اجساد معمولا به مدت یک سال در سردخانه نگهداری میشوند و پس از این مدت دفن میشوند، خواه شناسایی شوند یا نه.
عبدالله که این فشار روحی را تاب آورده، میگوید: ما فقط دنبال یک جواب بودیم و اگر گردنبند طیب را میدیدیم، برایمان حکم گواهی فوت را داشت. اما وقتی کار به جایی کشید که باید او را در سردخانه میدیدم و تاییدش میکردم، تحملش برایم غیرممکن بود. صحنه خیلی دلخراشی بود مثل این که اوسامه را در یخچال گذاشتم و نمی توانستم کاری برای او انجام دهم.
غم و اندوهی که خانوادهها در مواقع تردید و بیخبری از سرنوشت خویشاوندان مفقودشده خود حس میکنند، وصفناپذیر است.
دکتر «پائولین باس»، استاد بازنشسته روانشناسی در دانشگاه مینه سوتای آمریکا در توصیف این «ضایعه مبهم» میگوید: احساس میکنید در تنگنایی گیر افتادهاید، بهت زده هستید و گاهی نمیتوانید هیچ اقدامی بکنید و اگر دوباره پیگیریها را برای یافتن عزیز خود شروع کنید احساس گناه میکنید چون نزدیک شدن به جواب به معنای پذیرفتن مرگ اوست. قدرت سوگواری ندارید، قدرت تصمیم گیری ندارید، نه میتوانید حقایق را بررسی کنید و نه قدرت آن را دارید که به سوالات پلیس و کارشناسان پاسخ دهید.
از طرفی، بیخبری و اطلاع نداشتن از سرنوشت مفقودشدگان هم اغلب مشکلات و پیامدهای جدی در پی دارد. همسران ممکن است نتوانند بدون گواهی فوت از حقوق والدینی خود استفاده کنند، دارایی های خود را به ارث ببرند یا مطالبه حمایت رفاهی یا مستمری داشته باشند. همچنین خانوادههای داوطلب هم نمیتوانند بدون داشتن گواهی فوت والدینِ کودکانی که یتیم شدهاند، آنها را به فرزندخواندگی قبول کنند.
گاهی خویشاوندان و بستگانِ افراد مفقودشده سالها در اندوه و تاریکی این بیاطلاعی از سرنوشت عزیزانشان باقی میمانند.
یکی از این تجربیات دردناک به فاجعه کشتی غرق شده در سال ۲۰۱۳ بازمیگردد. یک دهه پس از وقوع آن حادثه، خانوادههای داغدار همچنان هر ساله در لامپدوسا جمع میشوند و به دنبال پاسخ هستند.
امسال (۲۰۲۳) در میان آنها یک زن سوری به نام «صباح الجوری» بود که پسرش «عبدالقادر» از مسافران آن قایق بود.
صباح در توصیف دردی که از این بیخبری میکشد، میگوید: اینکه از سرنوشت عزیزت بیخبر باشی مانند رنجِ داشتن یک زخم باز است.
خانواده صباح گفتند که شکنجه روانی ناشی از ناتوانی در باخبر شدن از آنچه برای او اتفاق افتاده، «مثل مرگ هر روزه» است.
عبدالله، پسرعموی طیب هم میگوید که احتمالا باید قبل از پایان سال، سفر دیگری از پاریس به جنوب اسپانیا داشته باشد.
او گفت: یکی دیگر از قسمتهای سخت این تراژدی این است که نمیتوانی جسد را همان موقع تحویل بگیری.
دکتر باس با تاییدِ درد و اندوه بازماندگان خاطر نشان میکند: انجام تشریفات مربوط به خاکسپاری و سوگواری، نشاندهنده نیاز عمیق انسانها به لحاظ روحی به برگزاری این مراسم است.
او تاکید کرد: وقتی کار به این مرحله میرسد که مرگ آن عزیز تایید میشود، مهمترین اقدام این است که نام او در جایی مشخص شود تا خانوادهاش بتوانند بر سر مزارش بروند و برای التیام بخشیدن خود در آن مکان، سوگواری کنند و گمشدگان را به خاطر بسپارند. نامگذاری و مشخص بودن جایی که فرد به خاک سپرده شده به این معنی است که روزگاری در این زمین بوده و فراموش نشده است.
به رغم این رویدادهای دلخراش و دردناک هنوز برای برخی از پناهجویان که وطنشان روزهای سخت و طاقتفرسایی را سپری میکند، مهاجرت تنها انتخاب است.
بر اساس گزارش روزنامه آلمانی «دی ولت» و اشاره این رسانه به آخرین آمار منتشرنشدهی آژانس پناهندگی اتحادیه اروپا (EUAA)، از شروع سال جاری میلادی تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار مورد تقاضای پناهندگی در ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و نیز در کشورهای سوئیس و نروژ به ثبت رسیده است.
بر اساس این آمار، انتظار میرود که شمار درخواستهای پناهندگی در اروپا تا پایان سال ۲۰۲۳ در مجموع بالغ بر بیش از یک میلیون مورد باشد.
تاکنون رکورد شمار سالانه ثبت تقاضای پناهندگی در این ۲۹ کشور اروپایی یک میلیون و ۲۳۰ هزار مورد بوده و در سال ۲۰۱۶ رقم خورده است.
گزارش رسانه آلمانی مذکور حاکی از آن است که در سال جاری به ویژه در استونی و لتونی در حوزه بالتیک افزایش قابل توجهی در میزان موارد پناهندگی مشاهده شده است.
بر اساس گزارش آژانس پناهندگی اتحادیه اروپا، در سال جاری بالاترین میزان افزایش آمار پناهندگی در لتونی نزدیک به ۱۷۰ درصد بوده است. در استونی نیز شمار موارد درخواست پناهندگی حدود ۱۲۰ درصد در مقایسه با سال گذشته، افزایش یافته است.
گفته میشود علت عمده افزایش چشمگیر شمار متقاضیان پناهندگی در لتونی و استونی جنگ در اوکراین و مهاجرت غیرقانونی از بلاروس به این دو کشور حوزه بالتیک بوده است.