«چارلز جیمز ویلز» انگلیسی در سفرنامه قاجاریاش درباره عادت و رسوم اجتماعی ایرانیان در ایام نوروز مینویسد: «هیچ فصلی از فصول مانند عید نوروز به درویشان خوش نمیگذرد و در هیچ ایامی مانند ایام عید آنها نمیتوانند تحصیل پول بنمایند.تعریف نوروز از زبان سیاحان و جهانگردانی که در عصر ناصری و قاجار یا قبلتر از آن به تهران سفرکردهاند، شنیدنی و خواندنی است. از تمجید و شگفت زدگی درباره نقاره زنی در میدانهای اصلی تا تخمه مرغ رنگی و خرید رخت نو. بخوانید… (عکس) مدرسه دخترانه در تهران؛ ۸۰ سال قبل عکس دیدنی از شهرک اکباتان ۴۰ سال قبل! چرا نام این بازار را «سوسکی» گذاشتند؟ نام دروازه غار از کجا آمده است؟
به گزارش همشهری آنلاین، «انگلبرت کمپفر» آلمانی که در دوره صفویه به سیاحت ایران و سرزمینهای شرق سفر پرداخته بود، در وصف نوروز میگوید: «جشنهای عمومی و دیگر هیچ!» کمپفر درباره نوروز مینویسد: «ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎی ﻋﻤﻮمی ﺑﺎ ﻧﻘﺎﺭه، شیپور ﻭ ﺳﻨﺞ… ﻧﻮﺍﺯﻧﺪگی میﻛﻨﻨﺪ و ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻴﺎﻫﻮ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ، ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥﻫﺎی ﻋﻤﻮمی روی میﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻫﻤﻪﺟﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ شاﺩی ﺍﺳﺖ. ﺑﺎﺯی میﻛﻨﻨﺪ، ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻫﻢ میﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ میﻛﻨﻨﺪ، ﺷﻌﺮﺍ ﻭ ﻫﻨﺮﭘﻴﺸﮕﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﻫﻨﺮ میﻛﻨﻨﺪ و ﺩﺭ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻭ ﺩﺳﺘﻪﻫﺎی ﻣﺬهبی ﺷﺮﻛﺖ میﺟﻮﻳﻨﺪ ﺗﺎ اینکه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ میﺭﺳﺪ ﻭ ﺁنگاه ﺑﺎﺯ ﻫﺮﻛسی ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻳﻮﺍﺭی ﺧﻮﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﺸﻦ ﻭ ﺷﺎدی ﺭﺍ میﮔﻴﺮﺩ ﻭ بخشی ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﺩی ﻭ ﺧﻮشی ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮﺩ میﮔﺬﺭﺍﻧﺪ.»
دیدن اهل و عیال ۵۰۰نفری شاه سرگرم رنگ کردن تخمه مرغ برای «ژان شاردن» فرانسوی رسومات نوروز در تهران جذاب و تعجب آور بود. او در سفرنامهاش مینویسد: «ایرانیان، در پیوند با سنتهای باستانی در شب نوروز تخممرغهای رنگشده به یکدیگر هدیه میدادند و بر این باور هستند که تخممرغ مایه پیدایی و تکوین حیات و موجودات است. شاه حدود ۵۰۰ تخممرغ رنگی به زنانش داد… در اتاقی دیگر، منجم دربار تلاش میکرد لحظه دقیق آغاز سال را تخمین بزند. بهمحض آنکه خبر تحویل سال داد ترقهها و فشفشهها به آسمان پرتاب شد و خدمتگزاران زنان دربار گریه و شادی سر دادند. در همانزمان، محافظان کاخ با شلیک تفنگها و توپها خبر را عمومی کردند.
گروهی رسمی در میدان نقش جهان بر طبلهایشان کوبیدند و در سرنا دمیدند. فریادهای شادی در هوا پراکنده شد، خواجهها بستههای اسفند را گشودند و دانههای آن را در آتش انداختند بهطوریکه هوا بوی خوش گرفت. شاه، مانند تمام دیگر ایرانیان، وقتی سال تحویل شد به آب نگریست به این معنا که آب روشنایی است و اگر کسی هنگام تحویل سال به آن نگاه کند در تمام سال حس خوشحالی خواهد داشت. چند آیه از قرآن خوانده شد و به بزرگترها، خویشان و دوستان تبریک گفتند و شیرینی پخش کردند. بزرگان به اعضای خانه، خویشان، خدمتکاران و دوستان هدیه دادند و بین فقیران و درویشان صدقه پخش کردند…»
دوران قاجار عید نوروز با انواع مراسم عمومی همراه بوده است. «یاکوب ادوارد پولاک» آلمانی که سالها در ایران سکونت داشت در خاطراتش به برخی از این جشنهای عمومی نوروز در میدان توپخانه تهران اشاره میکند و مینویسد: «یکی از رسوم جشن نوروز مراسمی است که در میدان توپخانه انجام میشود… در میدان پهلوانانی که سراسر سال را در زورخانه تمرین کردهاند با اندامهایی برهنه و نیرومند به کشتیگرفتن مشغولند. شیرینکاران و تردستان، بندبازان، دلقکها و لودههایی که در پوست شیر و خرس رفتهاند، دیده میشوند… عنتربازها برنامه مضحکی با حیوانات دستآموز خود اجرا میکنند. در همه این مدت نقارهخانه نیز بلاوقفه مشغول نواختن موسیقی است. در روزهای نهم یا دهم اسبدوانی انجام میگیرد. طول مسابقه اسبدوانی نیمفرسنگ است.»
«یاکوب ادوارد پولاک» آلمانی که از معلمان دارالفنون بوده درباره نوروز به انواع شیرینها اشاره میکند که با کاروان به شهرها میرسد و البته نکته جالبی را درباره خرجهای عید میگوید که شنیدنی است: «جشن سال نو در زندگی عمومی و خصوصی ایرانیان امری است بسیار مهم است… از دو تا سه ماه پیش از عید تهیه مقدمات آن شروع میشود. مقادیر زیادی شیرینی در شهرهای اصفهان و یزد ساخته میشود که آن را با کاروانها به سراسر مملکت میفرستند. مصرف شیرینی از حدود تصور و خیال آدمی هم فراتر میرود. اصولا ایرانیها در هر سنوسالی که باشند به شیرینی سخت علاقهمندند. اما در نوروز حتی فقیرترین افراد نیز باید انباری از شیرینی داشته باشند و همچنین برای دوستان و خویشاوندانشان از آن بفرستند.
در هیچ خانهای نیست که کلوچه، البته با تفاوت جنس بهتر یا بدتر، دیده نشود. بعد از کلوچه، نبات… و بسیاری از میوههای شکر سود و خمیرهایی که در دنبه و کره سرخ شده است همهجا محبوبیت عمومی دارد. فقیرترین طبقات مردم به جای قند و شکر برای تهیه شیرینی از شیره استفاده میکنند. اما هر مزهای این شیرینیها داشته باشد چندان مهم نیست، مهم این است که سال را با شیرینی آغاز کنند. غیر از شیرینیها باید از میوههایی که آنها را با تردستی تا نوروز تَر و تازه نگاه میدارند، یاد کرد. مثلا خربزه اصفهان و قم، انگور، انار ساوه، گلابی نطنز و سیب دماوند را در بارهای بسیار بزرگ صادر میکنند… هرکسی از دستش برآید و بهخصوص هر زنی در نوروز لباس نو به تن میکند. به همیندلیل کار تهیه و فروش پارچه در این ایام به حداکثر قوت میرسد و بعضی از رؤسای خانوادههای پرجمعیت باید همه امکانات خود را تجهیز کنند و حتی وامدار هم بشوند تا این احتیاج غیرقابلاجتناب خانواده خود را تأمین کنند. بهخصوص شلوار پفکرده ابریشمی چیزی است که چشم همه زنها بهدنبال آن است و باعث خانهخرابی شوهرها میشود.»
«چارلز جیمز ویلز» انگلیسی در سفرنامه قاجاریاش درباره عادت و رسوم اجتماعی ایرانیان در ایام نوروز مینویسد: «هیچ فصلی از فصول مانند عید نوروز به درویشان خوش نمیگذرد و در هیچ ایامی مانند ایام عید آنها نمیتوانند تحصیل پول بنمایند. در ایام عید هر یک از ایرانیان هر درویشی را که در معبر و یا در محلات شهر ببیند خود را مجبور میداند که مقدار معینی پول به او بدهد.» و «هاینریش کارل بروگش» آلمانی که در اواسط قاجاریه به ایران آمده بود هم با او هم نظر است و در سفرنامه اش اینگونه نوشته: «کلمه نوروز برای همه ایرانیان یک کلمه سحرآمیز و معجزهآساست. با شنیدن آن قلب همه میتپد و چهره همه خندان میشود و به یاد آن و به امید نوروز آینده که روزگار بهتری داشته باشند تمام گرفتاریها و مشکلات کنونی خود را تحمل میکنند و تمام سال را در آرزوی رسیدن نوروز هستند.»