اگر پایِمان را بر زمین واقعیتها سفتتر کنیم، درمییابیم که نه دیروز میشد با فروکاستن سرطان کبد به دمل کبد آن را درمان کرد و نه امروز می شود با فرو کاستن سیل به یک آبگرفتکی کوچک گره ای از کار فروبسته مدیریت بحران در کشور ما گشود!عصر ایران؛ مهدی مالمیر- در اعصار گذشته، مردم نام بیماری ها را عوض می کردند و نام نرم تر و ملایم تری بر روی آنها می نهادند با این طرز فکر که ملایم کردن نام بیماری ها می تواند در تاب آوردن آنها موثر باشد و بیمار زودتر به سوی تندرستی رهنمون می شود.
مثلا به بیماری سِل خطرناک بیماری سُرفه می گفتند و اسهال های مرگ آور را که بیشتر به سبب آلودگی آب گریبانگیر خلایق می شُد شکم روش نام می دادند و به بیماری سرطان کبد، دُمل کبد می گفتند و نظایر اینها. قدیمی ها به قدرت کلام باوری اغراق آمیز داشتند و بر این باور بودند که کلمات می توانند بر پدیده ها تاثیر بگذارند و ماهیت شان را دگرگون سازند. مثل «اوراد» جادوگرها که کلام های نامفهوم و بی معنایی است وصرف خواندن ومثلا فوت کردن آنها به طرف حیوانات و انسان ها و سنگ و صخره می تواند ماهیت انها را تغییر دهد! برخی تغییر نام ها البته با هدف حفظ اعتبار صورت می پذیرد. به عنوان نمونه در ادبیات نظامی وجنگی، کمتر کسی از عبارت «عقب نشینی» بهره می گیرد.
به جای عبارت عقب نشینی ترجیج می دهند که از عبارت « کوتاه کردن جبهه» استفاده کنند که عبارتی رسمی و مودبانه به شمار می رود. برخی نام گذاری ها هم از روی ناخرسندی است. شاهد مثال آن هم عبارت « حرکات موزون» است که به جای رقص به کار می بردند و اینکه تا چه حد این عبارت در زبان مردم جاگیر شد البته موضوعی است از لونی دیگر! برخی دستکاریها در اسامی از روی شرمساری است. خوانندگان این سطور احتمالا با نام «امیر حسین فطانت» آشنا هستند. همان یهودای ایرانی که دوست گرمابه و گلستان اش «کرامت دانشیان» را به ساواک لو داده بود و زمینه اعدام او را فراهم کرد. امیر حسین فطانت کمتر از عبارت « لو دادن» استفاده می کرد و این آخری ها بهتر می دید که از عبارت « تسلیم کردن» کرامت به نیروهای امنیتی استفاده کند! امری که در ماهیت کار او تغییر درخوری پدید نیاورد. آن چنان که فطانت ناگزیر شد به گناه این خبط و خطا عمری را همانند پاک باخته ها زندگی کند و آواره چند کشو رشد و زندگی اش را وقف توجیه کار خود کرد! حالا حکایت ما است: سیلی ویرانساز در مشهد مزه تلخی در کام هزاران شهروند نشانده اما برخی مسوولین ترجیح میدهند سیل را یک «آب گرفتگی جزئی» نام دهند.
مثل مردم دوران کهن، برخی از مسوولین ما هم هنوز میخکوب گذشتههای دور هستند و بیش از حد از واژگان کار میکشند و با ژیمناستیک کلامی سعی در آرام نشان دادن اوضاع و احوال دارند. در حالی که اگر پایِمان را بر زمین واقعیتها سفتتر کنیم، درمییابیم که نه دیروز میشد با فروکاستن سرطان کبد به دمل کبد آن را درمان کرد و نه امروز می شود با فرو کاستن سیل به یک آبگرفتکی کوچک گره ای از کار فروبسته مدیریت بحران در کشور ما گشود! در طول همه این سال ها نخستین واکنش مسوولینی که در کشور عهده دار مدیریت بحران های طبیعی هستند، شوکه شدن و غافل گیری بوده است. چونان دست سردی که یکباره در چله زمستان با تکه یخی آشنا می شود و بدن را با شوک رو به رو می کند، حوادث طبیعی هم برای مسوولین ما شوک آور بوده است. آن هم در سرزمینی که می شود تاریخ آن را به روایت حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله نوشت! اگر تا دیروز مردم از روی ناآگاهی وترس از پیامدهای رویدادها، نام آنها را تغییر می دادند، امروز آگاهی و سواد به اندازه ای هست که دگرگون کردن اسامی، نمی تواند بر ذهن و ضمیر تماشاگران تاثیر چندانی بگذارد.
می گویند وقنی هنر عکاسی خود را از کمند چهارپایه رهانید و تکنولوژی چنان پیشرفت کرد که عکاس های جنگی توانستند با دوربین های رویِ دست از وانفسای جنگ عکس بگیرند، انسان وارد دنیای دیگری شد و تفسیر ش از هنگامه جنگ به کلی زیر و رو شد. دیگر داستان های پهلوانی و حماسه های آنچنانی چندان خریداری پیدا نکرد. مردم به لطف تکنولوژی به کنه جنگ پی بُرده بودند!
حالا در نظر بگیرید وقتی به یُمنِ گوشی های تلفن همراه می شود در حد حرفه ای فیلمی از رویدادها و جریانات روز تهیه دید، چگونه می توان بر ذهنیت ها فقط با نرم کردن نام آنها تاثیری پدید آورد؟
این اسم گذاری ها البته با هدف نادیده و نابوده گرفتن چرخه حوادث طبیعی در کشور پدیدار می شوند. وقتی به جای سیل بخوانیم آب گرفتگی کوچک، دیگر نیازی به اندیشیدن و تدبیر به کار زدن و درس آموزی از کشورهایی که بر روی گسل های زلزله و مسیر های سیل، زندگی توام با آرامشی برای خود ساخته اند نداریم.
نگاهی به تجربه ژاپن در کنترل زلزله و همچنین کشور شیلی می تواند برای مسوولین در حوزه مدیریت بحران بسیار آموزنده باشد. برای گذر از تلخی حوادث طبیعی نیازی به کشف دوباره آتش و اختراع دوباره چرخ نیست. تنها کمی فروتنی می خواهد و اراده به حل مشکل که شوربختانه هنوز در دورترین افق های مدیریتی هم دیده نمی شود. متاسفانه کارنامه ما در حوزه کنترل حوادث طبیعی کارنامه ای نیست که اسباب گردن فرازی ما را فراهم آورد. آنچه ما در زمینه مدیریت بحران به جهان دادیم، نکته دندان گیری در بر ندارد. به جز احتمالا چند شعر دلکش و سوزناک در باب سپنجی بودن دنیا و غم از دست دادن خان و مان و مسایلی از این دست! سیل و زلزله بیخ گوشِ ما است. با نادیده گرفتن آنها و عوض کردن اسامی چیزی در دنیای واقعیت تکان نمی خورد جز، دیوارِاعتماد میان مردم و مسوولینِ مدیریت بحران که می تواند با این نام گذاری های نه چندان بدیع، هر روز کوتاه و کوتاه تر شود.