تهران- ایرنا- نتایج برخی از مطالعات نشان میدهد یک برنامهریزی درست برای جلب اعتماد افراد و توجه بیشتر به شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میتواند خانوادهها را با سیاستهای جمعیتی خود همسو کند.در ایران تا پیش از سال ۱۳۴۵ هیچ سیاست جمعیتی مدونی در کشور وجود نداشته است. از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ سیاستهایی که بیشتر بر برنامههای تنظیم خانواده تاکید داشتند، اجرایی شد اما با وقوع انقلاب اسلامی، همه سیاستهای کنترل موالید پیشین متوقف شدند. سیاستهای جمعیتیِ برخی برنامهها و استراتژیها به تدریج در جهت پذیرش سیاستهای کنترل موالید از نیمه دوم دهه ۱۳۶۰ تغییر یافت. همچنین تلاشها برای صحبت در مورد مسایل مرتبط با رشد سریع جمعیت و اطلاعرسانی در این زمینه در مشهد توسط سازمان برنامه و بودجه کشور در سال ۱۳۶۷ صورت گرفت. این تلاشها زمینه را برای شروع اجرای برنامههای تنظیم خانواده در کشور هموار کرد؛ بهگونهای که میزان باروری کل بعد از این تلاشها روند کاهشی در پیش گرفت و در نتیجه کاهش رشد جمعیت از ۳.۹ درصد در سال ۱۳۶۵ به ۲ درصد در سال ۱۳۷۵ اتفاق افتاد.
در سالهای اخیر، میزان باروری کل از حدود ۷.۷ فرزند برای هر زن در سال ۱۳۴۵ به زیر سطح جانشینی یعنی حدود ۱.۹ فرزند برای هر زن در سال ۱۳۸۵ رسیده است. برآوردهای اخیر نشان میدهد شاخص باروری کل از ۱.۸ فرزند برای هر زن در سال آغازین دهه ۱۳۹۰ به حدود ۲ فرزند در میانه این دهه افزایش و دوباره به ۱.۷ فرزند در پایان دهه کاهش یافت. بنابرین به ویژه در دهه گذشته و به دنبال تغییرات در رفتار فرزندآوری و کاهش نرخ باروری در ایران، بحثهایی در باب لزوم تغییر سیاستهای گذشته و اعمال سیاستهای جدید برای مقابله با میزانهای باروری پایین مطرح شد که حاصل آن، برنامهها و راهکارهای مربوط به جوانی جمعیت بوده که در سالهای اخیر اجرا شده است.
شاخص باروری کل از ۱.۸ فرزند برای هر زن در سال آغازین دهه ۱۳۹۰ به حدود ۲ فرزند در میانه این دهه افزایش و دوباره به ۱.۷ فرزند در پایان دهه کاهش یافتبا این حال این سیاستها با مسایل و چالشهایی روبهرو هستند که برخی از محققان مانند «فریده شمس قهفرخی، عباس عسگری ندوشن، حسن عینی زیناب، علی روحانی و محمد جلال عباسی شوازی» در مطالعهای با عنوان «چالشهای اجرای سیاستهای تشویقی فرزندآوری: مطالعهای کیفی در شهر اصفهان» به این موضوع توجه کرده و تلاش کردهاند ابعاد مختلف آن را واکاوی و بررسی کنند.
مشوقهای ناکافی مشارکتکنندگان، مشوقهای مالی ارائه شده را با توجه به شرایط تورمی کشور و بیثباتی اقتصادی ناکافی میدانستند و معتقد بودند این مشوقها به صرفه نبوده و در چنبره شرایط اقتصادی ناپایدار و تورمی جامعه کارایی حداقلی را ندارند. آنها معتقد بودند وامها و کمک هزینههای تشویقی، بخش کوچکی از نیاز آنها را میتواند برطرف کند و جبران هزینه فرزند با توجه به شرایط موجود را کند.
ابهام در سیاستگذاری سیاستهایی که برای عامه مردم تصویب میشوند، باید واضح و روشن باشند تا افراد بتوانند آنها را درک کرده و از آن بهرهمند شوند. از سوی دیگر هماهنگی بین نهادهای مختلف در راستای اجرایی شدن این سیاستها ضروری است. سیاستهای تشویقی جدید، شیوه اجراییشدن آنها و چگونگی بهرهمندی از آنها برای برخی از مشارکتکنندگان در این پژوهش با ابهامهایی همراه بود.
بیاعتمادی نهادی از دست رفتن اعتماد، ناباوری به سیاستها، فریبانگاری سیاستها، وعدههای پوچ، بینتیجه بودن طرحهای پیشین، وعدههای تحقق نیافته و سیاستهای شعاری باعث شده برخی از مشارکتکنندگان هر سیاستی را در این زمینه محکوم به شکست بدانند.
سیاستگذاریهای کمیگرای کیفیتگریز امروزه، از یک سو تاکید بیشتر روی کیفیت فرزند است تا کمیت. از سوی دیگر هزینههای فرزند نیز افزایش یافته است و والدین به این نتیجه رسیدهاند که برای اینکه فرزند موفقی داشته باشند باید در این فضای رقابتی هزینههای بیشتری برای فرزند کنند. والدین امروزی انتظار بازگشت سرمایهگذاری که برای فرزند خود کردهاند را ندارند بلکه ترس از هزینههای اجتماعی و هزینههای مالی بر انگیزه آنها برای داشتن فرزند تاثیرگذار است.
تحول در سبک زندگی؛ تاخیر در فرزندآوری افزایش شهرنشینی در فضاهای کوچک آپارتمانی از یک سو و از سوی دیگر سبک زندگی مدرن و ساختارهای فرهنگی جدید افراد را به سوی کمفرزندی و بیفرزندی داوطلبانه سوق میدهد. مشارکتکنندگان در این پژوهش بر این باور بودند که در این فضاهای آپارتمانی امکان داشتن تعداد زیاد فرزندان وجود ندارد. به علاوه ساختار فرهنگی و سبک زندگی امروزی، داشتن فرزند زیاد را امکانپذیر نمیکند.
افزایش شهرنشینی در فضاهای کوچک آپارتمانی از یک سو و از سوی دیگر سبک زندگی مدرن و ساختارهای فرهنگی جدید افراد را به سوی کمفرزندی و بیفرزندی داوطلبانه سوق میدهدافزایش آگاهی افراد افزایش تحصیلات و رشد ارتباطات از طریق رسانههای ارتباط جمعی سببشده دسترسی به اطلاعات بیشتر و آگاهی و دانش افراد افزایش یابد. برخی از مشارکتکنندگان افزایش آگاهی افراد را در فرزندآوری دخیل میدانستند و بر این باور بودند که افزایش آگاهیهای عمومی باعث شده در مورد فرزندآوری آگاهانهتر تصمیم بگیرند و نسبت به پذیرش سیاستها محتاطتر عمل کنند.
فرزندآوری همچون امر خصوصی فرزندآوری یک امر خصوصی است و تصمیم در مورد اینکه هر کسی چند فرزند داشته باشد و چه موقع فرزندآوری داشته باشد بر عهده خانوادههاست. مشارکتکنندگان در این پژوهش فرزندآوری را همچون یک امر خصوصی میدانستند و هرگونه برخورد قهری و دستوری را با این مساله نادرست و سیاستهای قهری، اجباری و دستوری را ناکارآمد تلقی میکردند.
شرایط ناپایدار اقتصادی افراد حاضر در این پژوهش، لزوم ثبات اقتصادی را برای اثرگذاری سیاستهای تشویقی الزامی میدانستند. آنها فقدان امنیت شغلی و درآمدی، بیثباتی اقتصادی و مشوقهای بیکارکرد در شرایط تورمی را موانعی برای برنامهریزی براساس سیاستهای تشویقی موجود میدانستند.
جمعبندی آنچه مسلم است اینکه، خانوادههای ایرانی با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی غالب، بیشتر تمایل به داشتن فرزند دارند اما آنچه آنها را به کمفرزندی سوق میدهد، مسایل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. شناخت درست، دقیق و عمیق از ویژگیها و تحولات جمعیت به برنامهریزی و سیاستهای منطقی، معقول و کارآمد منجر خواهد شد. بدون شک دولت با برنامهریزی درست در جهت جلب اعتماد افراد و توجه بیشتر به شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میتواند خانوادهها را با سیاستهای خود همسو کند.
منبع:
فریده شمس قهفرخی، عباس عسگری ندوشن، حسن عینی زیناب، علی روحانی، محمد جلال عباسی شوازی، چالشهای اجرای سیاستهای تشویقی فرزندآوری: مطالعهای کیفی در شهر اصفهان، سال ۱۶، شماره ۳۲: پاییز و زمستان ۱۴۰۰